الهه ی الهام
انجمن ادبی
«در اندیشه کردن از دشمن»
... اما جهد کن ای پسر تا دشمن نیندوزی، پس اگر دشمنت باشد ، دلتنگ مشو که هر که را دشمن نباشد، دشمن کام* باشد.
حکایت چنان شنودم که در خوراسان عیّاری بود سخت محتشم و نیک مرد و معروف، مهلّب نام. گویند روزی در کوی همی رفت. اندر راه پای بر خربزه پوستی نهاد، پایش بلغزید و بیفتاد. کارد برکشید و خربزه را به کارد زد. چاکران او را گفتند:« ای سرهنگ، مردی بدین عیّاری و محتشمی که تویی، شرم نداری که خربزه پوست را به کارد زنی؟» مهلّب گفت:« مرا خربزه پوست بیفکند، من که را به کارد بزنم؟ هر که مرا بیفکند، من او را زنم که دشمن من او بُوَد.»
... از دشمن به هیچ حال ایمن مباش خاصّه از دشمن خانه و بیشتر از دشمن خانه بترس که بیگانه را آن دیدار نیفتد در کار تو، که او را...
*دشمن کام: تیره روز و بدبخت
باب بیست و نهم قابوسنامه
گزینش: حسن سلمانی
نظرات شما عزیزان: یک شنبه 21 دی 1391برچسب:, :: 9:43 :: نويسنده : حسن سلمانی
موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|